زندگي صحنه ي يکتاي هنرمندي ماست، هر کسي نغمه ي خود خواند و از صحنه رود،   

 صحنه پيوسته به جاست، خرم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد

   آسمان می بارد, گل می میرد, تو نه آسمان باش نه گل, زمین باش تا آسمان بر تو ببارد

   و گل در تو بروید

   بارون نباش كه با التماس خودت رو به شيشه بكوبي ... ابر باش كه همه منت باريدن

     تو رو بكشن

   در صفحه شطرنج زندگی همه ی مهره های من مات مهربانی تو شدند و من قلبم را

     به تو باختم

   محبت مثل يک سکه ميمونه که اگه بيفته تو قلک قلب ديگه نميشه درش اورد اگرم 

     بخواي درش بياري بايد اونو بشکنی

   خدايا من اگر بد کنم تورا بنده ديگر بسيار است تو اگر با من مدارا نکني مرا خدايي

     ديگر کجاست؟؟؟؟