موفقیت پله‌ پله اتفاق می‌افتد

وقتی به کسانیکه تحسینشان می‌کنیم نگاه می‌کنیم، موفقیتشان را به شانس، سرنوشت یا عواملی که هیچ ارتباطی با سخت‌کوشی ندارد، ربط می‌دهیم. و این بزرگترین بهانه ما برای نرسیدن به موفقیت است.

«من موقعیت خانوادگی یا پارتی او را ندارم. به اندازه او پولدار نیستم. هیچ استعدادی ندارم.» و این بهانه‌ها همینطور ادامه می‌یابند. و چون همه مسئولیت موفقیت را به عوامل خارجی نسبت می‌دهیم، خودمان را از زحمت رسیدن به موفقیت در زندگی راحت کرده‌ایم.

اگر به دقت نگاه کنید، پشت هر فرد موفق تلاش سخت قرار دارد. یک میلیونر، یک دلار یک دلار به دست آورده است. شما فقط معامله میلیون دلاری یک نفر را می‌بینید اما مشکلات و تلاش بی‌وقفه ۱۰ سال قبل از آن را نمی‌بینید.

موفقیت یک پله یک پله ایجاد می‌شود. اگر یک پله بالا بروید، موفقیت در پاگرد بعدی منتظر شماست.

امروز یک تماس اضافی برقرار کنید. اگر نتایج بزرگ شما را می‌ترساند، اگر هدف بزرگ خیلی دور از دسترستان به نظر می‌رسد، سرعت و انرژیتان را قدم به قدم بیشتر کنید. امروز یک تماس اضافی بزنید، یک ایمیل اضافه بفرستید و وقتی که اینکار به طور مداوم در طول یک مدت ادامه پیدا کند، ظرفیت تماس‌هایتان را تا ۶۰ درصد در آخر ماه افزایش داده‌اید. قسمت باورنکردنی قضیه اینجاست: وقتی ورودی کارتان تا ۶۰ درصد افزایش یابد، خروجی یا همان نتیجه کار احتمالاً تا ۱۲۰ درصد ارتقاء می‌یابد.

روز یک نفر را بسازید. کار شما مطمئناً با آدم‌ها در ارتباط است. موفق شدن در ارتباط با آدم‌ها کمکتان می‌کند فاصله بین آرزوها و اهدافتان را سریعتر پر کنید. وقتی مردم دوستتان داشته باشند، برای آنها ساده‌تر می‌شود که کارتان را هم دوست داشته باشند. دایره تاثیر شما هر چه بزرگتر باشد، فرصت‌های بیشتری برای خودتان ایجاد خواهید کرد. وقتی یک نفر را خوشحال کنید، و این کار را مداوم  طی یک دوره ادامه دهید، در آخر ماه، طرفداران زیادی به دست آورده‌اید.

امروز یک لقمه کمتر غذا بخورید. این یک واقعیت اثبات‌شده است که کسانیکه کمتر می‌خورند، نه تنها بیشتر زندگی می‌کنند بلکه انرژی بیشتری هم خواهند داشت. کم کردن وزن ذهن خیلی‌ها را به خود مشغول کرده است و بعضی آنقدر درگیر پرخوری‌های غیرقابل‌کنترل خود شده‌اند که همه توان خود را برای کم کردن وزنی که بخاطر چیزهایی که نمی‌توانند جلوی خودشان را برای خوردن آن بگیرند، به کار می‌گیرند. و وقتی اینکار به طور مداوم ادامه پیدا کند، آخر ماه نه تنها ظاهر بهتری پیدا کرده و احساس بهتری خواهید داشت، عملکرد کاری‌تان هم بهتر خواهد شد.

امروز مبلغی پس‌انداز کنید. اگر توازن بانکی‌تان موفقیتتان را تعیین می‌کند، این ساده‌ترین راه موفقیت شما خواهد بود. از همین امروز، هر روز مبلغی پس‌انداز کنید؛ هر میزانی که در توانتان باشد. این کار را هر روز انجام دهید و مداوم پیش روید و وقتی این کار متعهدانه در طول یک دوره زمانی انجام شود، یک میلیونر خواهید شد.

از امروز یک قدم بیشتر بردارید. امروز کاری بکنید که قبلاً برای انجام آن تردید داشتید. اگر ماه‌هاست که برای زود بیدار شدن مشکل دارید، امروز صبح ۱۵ دقیقه زودتر بیدار شوید. انجام کارهایی که هیچوقت برای انجام آن راحت نبوده‌اید، باعث می‌شود پایتان را فراتر از موانع ذهنی‌تان بگذارید و واقعیت توانایی‌های خود را کشف کنید.

وقتی این کارها را انجام دهید، به سمت جهش کوانتومی در کارتان پیش خواهید رفت اما تا آن موقع قدم به قدم جلو روید.

منبع: مردمان

انیشتین و راننده اش!

انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند؟

راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای انیشتین سخنرانی کند چرا که انیشتین تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانستند او را از راننده اصلی تشخیص دهند. انیشتین قبول کرد، اما در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی بپرسند او چه می کند، کمی تردید داشت.

به هر حال سخنرانی راننده به نحوی عالی انجام شد ولی تصور انیشتین درست از آب درامد. دانشجویان در پایان سخنرانی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند. در این حین راننده باهوش گفت: سوالات به قدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ دهد. سپس انیشتین از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد به حدی که باعث شگفتی حضار شد!

پرهیز از غضب

مردی به پیامبرصلی اللّه علیه و آله عرض كرد یا رسول اللّه ! مرا تعلیم ده ! حضرت فرمود: برو و غضب نكن .

آن مرد گفت : همین مرا بس است و به جانب قبیله خود رفت . ناگهان در میان طایفه اش جنگی در گرفت و مسلحانه در برابر یكدیگر صف كشیدند. آن مرد هم كه وضعیت جنگی را مشاهده كرده مسلح شد و در صف جنگاوران ایستاد.

آنگاه سخن پیامبر صلی اللّه علیه و آله را بیاد آورد كه به او فرمود: غضب نكن . اسلحه را كنار گذارد و به نزد مخالفین قوم خود رفت و گفت : ای مردم هر جراحت و قتل و زدن بی نشانه ای كه در افراد شما به عهده من باشد و خونبهای آن را می پردازم .

مخالفین كه سخنان صلح طلبانه را از او شنیدند گفتند: ما این جریمه را نمی خواهیم . برای شما باشد زیرا ما از شما به این جریمه سزاوارتریم . آنگاه با یكدیگر صلح كردند و با آن كینه از میان رفت .