فرایند پیری!
چند دوست قدیمی که همگی ٤٠ سال سن داشتند میخواستند باهم قرار بگذارند که شام را با همدیگر صرف کنند و پس از بررسی رستورانهای مختلف سرانجام باهم توافق کردند که به رستوران چشمانداز بروند زیرا خدمتکاران زیبایی دارد.
١٠ سال بعد که همگی ٥٠ ساله شده بودند دوباره تصمیم گرفتند که شام را با همدیگر صرف کنند. و پس از بررسی رستورانهای مختلف، سرانجام توافق کردند که به رستوران چشمانداز بروند زیرا غذای خیلی خوبی دارد.
١٠ سال بعد در سن ٦٠ سالگی، دوباره تصمیم به صرف شام با همدیگر گرفتند و سرانجام توافق کردند که به رستوران چشمانداز بروند زیرا محیط آرام و بی سر و صدایی دارد.
١٠ سال بعد در سن ٧٠ سالگی، دوباره تصمیم گرفتند که شام را با هم بخورند و سرانجام پس از بررسی رستورانهای مختلف تصمیم گرفتند که به رستوران چشمانداز بروند زیرا هم آسانسور دارد و هم راه مخصوص برای حرکت صندلی چرخدار.
و بالاخره ١٠ سال بعد که همگی ٨٠ ساله شده بودند یکبار دیگر تصمیم گرفتند که شام را با همدیگر صرف کنند و پس از بررسی رستورانهای مختلف سرانجام توافق کردند که به رستوران چشمانداز بروند زیرا تا به حال آنجا نرفتهاند!
١٠ سال بعد که همگی ٥٠ ساله شده بودند دوباره تصمیم گرفتند که شام را با همدیگر صرف کنند. و پس از بررسی رستورانهای مختلف، سرانجام توافق کردند که به رستوران چشمانداز بروند زیرا غذای خیلی خوبی دارد.
١٠ سال بعد در سن ٦٠ سالگی، دوباره تصمیم به صرف شام با همدیگر گرفتند و سرانجام توافق کردند که به رستوران چشمانداز بروند زیرا محیط آرام و بی سر و صدایی دارد.
١٠ سال بعد در سن ٧٠ سالگی، دوباره تصمیم گرفتند که شام را با هم بخورند و سرانجام پس از بررسی رستورانهای مختلف تصمیم گرفتند که به رستوران چشمانداز بروند زیرا هم آسانسور دارد و هم راه مخصوص برای حرکت صندلی چرخدار.
و بالاخره ١٠ سال بعد که همگی ٨٠ ساله شده بودند یکبار دیگر تصمیم گرفتند که شام را با همدیگر صرف کنند و پس از بررسی رستورانهای مختلف سرانجام توافق کردند که به رستوران چشمانداز بروند زیرا تا به حال آنجا نرفتهاند!
+ نوشته شده در چهارشنبه هفدهم اسفند ۱۳۹۰ ساعت توسط سعید
|
دراین وبلاگ قصددارم ؛حکایات کوتاه اما پرمحتوا را برای شما عزیزان قرار دهم .امیدوارم مورد توجه شما قرارگیرد.وبلاگ اصلی بنده با عنوان مسافر به ادرس ذیل می باشد.http://mosaferiran.blogfa.com/